اینجا بیهان ب تاپکی ی کلمه سخت میده ک تلفظش کنه اما تاپکی اولش ناامیده چون نمیتونه اما یدفعه یاد اون موقعی می افته ک برایه مسابقه شعر خوانی بیهان ب تاپکی گفته بود ک فکر کن داری با من دعوا میگیری تا بالکنت حرف نزنی تاپکی هم یاد کارایی ک بیهان باهاش کرد می افته و بدون لکنت جنله رو میگه بیهان ماتش میبره بعد تاپکی میره تویه اتاقش بیهانم پشتش میره ب تاپکی میگه من باور نمیکنم ک تو وانی باشی خلاقه بیهان انقد حرف میزنه ک تاپکی میخواد بگه من تاپکی نیستم زبانش میگیره بعد بیهان میخنده و میره پشت تاپکی ک رفته اون پشت تمرین کنه ک با لکنت حرف نزنه میزنه و ب تاپکی میگه دیدی تو تاپمیه خودمی بعد چونه ی تاپکی رو میگیره و دست بیهانو میکشه کنار بچه ها اینجا رو نمیدونم چی گفت اینجارو بچه هایه اینستا هنوز تر جمه نکردن اما فکر کنم میگه من تاپکی نیستمو ولم کن و دست از سرم بردار ک بیهان ناراحت میشه و میره