#BonVoyage S3 Ep5
تو این قسمت تهیونگ تو خیلی از لحظات انقدر دپ و ناراحت به نظر میومد که دیگه همه عالم و آدم فهمیدن دلش برای یونگی تنگ شده!
همه دور آتیش نشستن و دارن حرف می زنن که تهیونگ یهو از جاش بلند میشه و با صندلیش میره چند متر اون ورتر تنهایی رو به تاریکی شب میشینه.
نامجون_ چی کار داری می کنی؟
تهیونگ_ باید برگردم کره!
نامجون_ می تونی شنا کنی برگردی کره. لباس غواصی هم که تنته.
جین_ کلی پشه اونجاس! (منظورش همون جایی هست که تهیونگ تنهایی رفته توی تاریکی نشسته)
تهیونگ_ من خوبم!
کوکی_ نگاش کنین!
نامجون_ اون بهش نیاز داره. به اینکه اذیت بشه.
جین_ تهیونگ به یکی مثل یونگی نیاز داره. (کسی که بلده چجوری سر به سر تهیونگ بذاره و اذیتش کنه)
کپشن خود برنامه: در واقع اون دلش برای یونگی تنگ شده.
بعدش که جیمین از راه می رسه میره پیش تهیونگ و ازش میپرسه چی کار می کنی و تهیونگ در جواب میگه ستاره هارو می بینم، اما در واقع کله اش تو گوشیش بود و داشت با تلفن همراهش ور می رفت که با نزدیک شدن دوربین سریع جمع کرد.
چند لحظه بعد دوباره پسرا سعی می کنن تهیونگ و از اون حالت دپ دربیارن.
جیهوپ_ تهیونگ تنها به نظر می رسی!
نامجون_ تهیونگ بیا پیش ما!
تهیونگ_ نمی خوام!
آخرش جیمین میاد به زور می برتش ¢~¢