آه آره
آه آره
آه آره
یه کاره قدیمی
گفتم یکی از شعرای قدیم هم تو این آلبوم باید باشه دیگه نه؟
آه آره
میخام من بگم چند کلمه دل کتابم
بازم شب شده غم زده طلسم خوابم
زندون رویا پشت توری و دوریه مهتاب همواره باعث سکوتو کوری شب هام
بازم ماه کامله شدن ابرا نقره ای
ریختم زهر دلمو به سفره ای که
دست تک مسافری ازش نمونه
بعد از پوسیدن طناب تنو بدنم بمونه
میگی چرا مسافر نمیشه باشی ثابت؟
نمیشه حیاتت بیصدا بمیری ساکت؟
هم منو مه تو تو مسیر بن بست مسافر زمان خیال تا لحظه خفتن
بازدید تمام عمرت ظرف یه چشم
من چشیدم از این کره دوران طمع یه قسمت
ولی چشم دلت باز
تک لحظه ای آشکاراست هرچی راز
میبینی که هرچی ورد رو لب نشسته بود
آتش …بهشت به اون وابسته بود
کتاب قصه بود ریشه ای تویه حق ندشت
باغبان بی وقفه تومغزا علف هرزه کاشت
ساقه یه جوون شده درختی تنومند
برگاش باد تنفسی تازه خفه
زمینو در بند
آه ریشه یه سری سنتا رو باید کند
وگرنه کل عمرت تو یه خواب ناخودآگاه سپری میشه و هیچ وقتم بیدار نمیشی
تنها کسی هم که میتونه این کارو بکنه خودتی
بیدار شی و به آگاهی برسی
آه
ای کاش ای کاش از این خواب بپرم
ریشه هزار سالشو با دستام بکنم
ایست قلبو رکود خون تو رگام شده باعث خفگی
مانع شیوع حرفام
همه چی سیاه صدا و سیما قهر
فواره خونه مچم و پایانم بدنم سرد
بعد از غسل و دعا کفن سفید و پاک
مثل پیله ابریشمی خفه به زیر خاک
زمانه بی زبونیا لباتو دوختن
آزادیه منو تو رو به طمع فروختن
اگه نباشمو گیر نفسو روح خودم
زندگی بی دلیل نداره فایده
بدن اگه روزی زمانی بخان با خنجر
بگیرن سخنم رو جای پاهام از من
با ضربات قطرات خونم رو جدول میگم
قصه زندگیمو تا پایان از اول
کارم بذره دلمو توی دشت فکرو از جوی خونم میکنم اون جوونه سیراب
آه اون جوونه سیراب
آه اون جوونه سیراب
از جوی خونم میکنم اون جوونه سیراب
آه عرفان پایدار آه پایدار همیشگی
آه عرفان پایدار
آه پایدار خدافظی
___
البوم خدافظی