همچو نرگس تا گشودم چشم، پیوستم به خاک
گل دو روزی بیشتر، مهمان گلشن نیست نیست
ناگزیر از ناله ام، در ماتم دل چون کنم؟
مرهم داغ عزیزان، غیر شیون نیست نیست
در پناه می، ز عقلِ مصلحت بین فارغیم
در کنار دوست، بیم از طعن دشمن نیست نیست
بر دل پاکان، نیفتد سایه ی آلودگی
داغ ظلمت بر جبین، صبح روشن نیست نیست