https://www.namasha.com/v/7bJOSewk
من..منتظر تمام شدن این 18ماه بودم...منتظر دیدنِ دوباره پسرام کنارهم
و درنهایت 18ماه رِست واندی به طور رسمی تمام شد..ولی دیگه هیچوقت قرارنیست 5تاشونو کنارهم ببینم..دیگه نمیتونم وان دایرکشنی داشته باشم..دیگه...لیامی...ندارم...
واندی برام همیشه حرف اول و تو قلبم میزد...الان با رفتن لیام...قلبی برام نمونده
وقتایی که خسته ام بود..ناامید بود..از زمین و زمان بریده بودم...صدای واندی و لیام بهم آرامش میداد..وجودشون باعث میشد بخوام به زندگیم ادامه بدم ولی الان چیکار کنم؟؟الان چطوری زندگی کنم؟چطوری دوباره به اون آهنگا گوش بدم؟چطوری میتونم مثل قبل هروقت صداشو میشنیدم قربون صدقه صداش برم؟
پینوی من...غم رفتنت اینقدر برام سنگینه اینقدر هضم نشدنیِ برام که تنها فراموش کردن خاطرات سالای دایرکشنر بودنم جوابه وگرنه زیراین همه فشار دیوونه میشم
تو آرامش بخوابی تدی برِ خوش قلبممم..همیشه به یادت خواهم بود
rest-