سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
۱۴۰۰/۰۵/۰۸
یک دفعه به سمت لبام هجوم اورد و خیلی محکم مک میزد ، روم خیمه زد و دستش دور گردنم میچرخوند ، لباش رو از لبام جدا کرد و گفت :

+ فرار بی فرار

بعد از روم بلند شد و رفت سمت در ، رفت بیرون و در رو قفل کرد ، دویدم سمت در رو در زدم التماسش کردم اما معلوم بود که اونجا نیست پشت در نشستم و سرم رو به در تکیه دادم و گریه کردم رفتم روی تخت نشستم و منتظرش نشستم ، یک ساعت بعد اومد دستش ظرف غذا بود کنارم نشست ، سرم رو روی شونش گذاشتم تعجب کرد :

_ چرا ؟

+ زوده برای پرسیدن و فهمیدن جواب این سوال

_ چرا ؟

+ غذا مورد علاقته بخور

بلند شد خواست بره که بلند شدم ، گلدون کنار تخت رو برداشتم و کبوندم توی سرش ، افتاد روی زمین بی هوش شد سرش خون میومد ، عقلم میگفت فرار کنم اما قلبم میگفت درمانش کنم از اتاق زدم بیرون چند تا پله رفتم پایین که وایسادم ، نمیتونم از پله ها پایین رفتم و از خدمتکار ها بسته کمک های اولیه رو گرفتم رو رفتم توی اتاق بلندش کردم و گذاشتمش روی تخت و پتو رو روش کشیدم ، بسته رو باز کردم برش گردوندم و پشت سرش رو پانسمان کردم کارام که تموم شد ، خاک و گلدونی که شکسته بود رو تمیز کردم کنارش دراز کشیدم و سرم رو روی شونش گذاشتم و خوابیدم
سرگرمی و طنز