دیشب خواب دیدم آخرین امتحانمو دارم میدم(از عوارض امتحانات/:*) یهو همه معلما دارن میترسن و هرج و مرج اومده/: بعد دیدیم دار و دسته ولدمورت(مرگخوارا-_-) اومدن برای ما////: سر دستشون بلاتریکس هم میگه نترسین و فلان/= بعد امتحان چند از معلما مردن همه داشتن فرار میکردن دیگه بقیش قاطی شد._.
خواب پریشبم که سم تره-_-
خواب دیدم تو کلاسمونیم با دوستام دیوار هامون شیشس/: رو به خیابونه که یهو پوتک یهو میاد تو ما هم سلام و چه خبر حالت خوبه و جنگ اوکراین چی شد و فلان که یهو یه آدمی میاد دستگیرش میکنه میبرش///=
ما هم مقاومت میکنم که نبرنش بعد بردنش ما هم رفتم تو بازار( نمیدونم بازار از کجا اومد-_-) که فهمیدیم طالبان کنترل کشورو به دست گرفته|": یه طالبانی اومد بهم گیر داد که چرا تنها اومدی با پدر یا برادرت نیستی منم فرار کردم رفتم تو یه مغازه یه کیلو نخود خریدم\: بقیش یادم رف-_-
واقعا تا حالا سم تر از خوابای من دیدین-_-
خدا وکیلی/: