روزی رسیده بود...″
روزی به زیباییِ همه روزها..″
روزی که ماه مانندِ دیروز درخشانترین بود...″
ستارگان بینظیرترین همخوانی را داشتند...″
شبِ سیاه...روشنترین شبِ تاریخ بود...مانندِ هر تاریخِ دیگری در تقویم...″
و این لذت...لذتِ تماشا کردنِ این کهکشان...هر شب تکرار میشد و هرگز مثلِ قبل نبود!″
اما چیزی در این میان...این روز را از هر روز و شبِ دیگرِ این کهکشان متفاوت کرد!″
همخوانی ستارگان....درخششِ ماه و شاهزادگانِ این کهکشان...در لحظه′ای به سکوت فرو رفتند...″
این صدا....این موسیقی...از کجا′است؟...″
طراوت آن....زیباییِ دیدنینشدهِ آن...چطور اینگونه به دلِ همه نشسته؟...″
از کدام سو میآید؟...″
چطور بیرو این عظمت را دگرگون کرده؟...″
آری...″آهنگی به زیباییِ مادر شدن...″
به زیباییِ اولین خنده!″
به زیباییِ اولین بهار..″
به زیباییِ اولین شیرینی..″
به زیباییِ اولین موفقیت...″
به زیباییِ اولین زیباترینهای زندگی!″
به وجودِ این کهکشان افزوده شد..″
روحِ او با روحِ کلِ کهکشان ادغام شد....″
نامِ اورا ″ملودی″ نامیدن :)))....″
ملودی...″
فراموشنشدنی ترین اولینِ این کهکشان...″
ممنون که در قلبام جای باز نمودی:﴾″
ممنون که اینجا هستی...″
ممنون که زندهای″
ممنون...
ممنون...
ممنون (:″
تولدت مبارک...″