==6==
(حرفهای یونگی با &، تصوراتش با _ ، حرفهای ا/ت با @،و تصوراتش با + نمایش داده میشن، نویسنده و راوی هم ()، رئیس کمپانی یونگی #، سادان *)
(سه ساعت بود که ا/ت درگیر کار با مایکروویو بود(-_-)، اخرشم موفق نشد ازش استفاده کنه (: /: ، پسسس همچنان گرسنه ماند تا یونگی بیاید (= )    @یااا چرا یونگی نمیادش؟؟ من گشنمههههه احساس بدبختی میکنم-_- باید ازش میپرسیدم این لعنتی چطوری کار میکنه.... الان خودشم میاد عصبانی میشه که چرا هیچ کاری نکردم.... چیزی هم که نمتونم بپزم... چون اولا از آتیش میترسم، دوما اگه نمیترسیدم هم بلد نبودم-_-    (یونگی وارد خونه میشه و ا/ت رو صدا میکنه)     &یاااا کجایی؟؟     +بدبخت شدم....     @س.سلام خ. خوش اومدی    &چی درست کردی؟    @T-T هیچی     +عرررررر     (این ینی از درون و بیرون داره زار میزنه/:)     @م.من نتونستم کاری انجام بدمممم، من از آتیش میترسم.... نمیتونم باهاش کار کنم.... این چیزه که بهش میگن ماکروویو هم بلد نیستم چطوری روشنش کنم T-T     (مات و مبهوت بهش نگا میکنه)     &ای خدا.... الان واقعا داری بخاطر اینکه نتونستی چیزی درست کنی گریه میکنی؟   @(گریه صدادار) منو ببخشید... ولی واقعا بلد نبودم کاری انجام بدم.... میشه منو تنبیه نکنی؟ پاهام خیلی درد میگیره T-T (ادامه در بخش نظرات....)