امان از مسمار نفس شد دشوار
لگد بر در زد چشام شد خونبار
هجوم اوردن با بغض و کینه
یکی با پا زد شکستش سینه
قیامتی شد بین کوچمون
بهم خوردش اوضاع خونمون
روبروی چشم مضطرمون
توی شعله ها سوخت مادرمون
وای پشت در غرق به خون افتاده بود به زمین
فضه رو میزد صدا آخه شد سقط جنین
وای ای وای
*****
شکست حرمت ها به زیر پا ها
زدند مادر رو به پیش بابا
نشسته جای غلاف رو بازو
دیدم خونابه میریخت از پهلو
با خنده میدادن به ما عذاب
قلب ما شد از این غصه کباب
مظلومانه در بین کوچه ها
بستن دست بابا رو با طناب
وای مرد خیبر شکنو میکشیدن از جفا
رو تن مادرمه رد تازیونه ها
وای ای وای
مذهبی