نامجون زد قیچی ام را خراب کرد . یونگی کل مدتی که داشتم مترمی گرفتم خواب بود . جی هوپ و جین هم جوک های مسخره می گفتند.
سیا خودش را گم گور کرد تقصیر جیمین بود می خواست به سیا لبخند نزند !
مچ نامجون را اندازه گرفتم : « چرا گروه قبلی اخراج شد ؟ آقای سانگ میگه بی دقت بودن .»
-نه راستش کارشون خوب بود ولی بعضی از دخترا باسه ما دختر ها دردسرن . می فهمی ؟
-نه نمی فهمم .
-خب بعضی از دخترا چسبونن جوری خودشون رو میچسبونن به آدم که انگار نامزد کردیم . فقط کافیه اون موقع یکی ازمون عکس بگیره ... دیگه خودت میدونی ! اگه یکم بهشون محل بدی دیگه خیلی بارشون میشه و میرن تو فضا های مجازی جار میزنن که من دوست دختر اینم یا اون بهم درخواست ازدواج داد . کلا دردسرن ! برای همین اخراجشون کردیم که دردسر درست نکنن . خب دنبال یه گروه بودیم که کارشو جدی بگیره نه اینکه هر اتفاقی میفته بزاره بر حسب عشق و علاقه !
نا گهان متر دور دستش را کشید و متر پاره شده روی پاهایم افتاد . سرم را بالا آوردم و اخم کردم .
نامجون : واقعا عذر می خوام !
من : عیبی نداره بازم دارم .
یونگی درحالی که با قیچی ای که نامجون خراب کرده بود ور می رفت گفت : کی نوبت من میشه ؟
« توی بیوگرافی خونده بودم یونگی تمام خرابکاری های نامجون رو درست می کنه »
من : یه لحظه !
رو به نامجون کردم : دست هاتو ببر بالا میخوام دور کمرتو اندازه بگیرم !
نا مجون کپ کرده دست هایش را بالا برد : من تسلیم !
- ببین فقط میخوام تکون بخوری بزنی این یکی متر امو داغون کنی چنان بلایی سرت میارم مرغ های آسمون به حالت گریه کنن اوکی ؟
جیمین دیگر داشت سرامیک روی زمین را گاز میزد .
ادامه دارد ...