در این قسمت از Lamput در بالای یک تپه سرد می شود، زمانی که Docs او را از پایین می بیند. بدن لمپوت پس از یک سابقه طولانی در بازی موش و گربه، بالاخره جای خود را می دهد. او فلج است و در بیمارستان بستری است. با احساس گناه در مورد وضعیت لامپوت، Docs به او کمک می کند تا بتواند توانبخشی کند. لمپوت که توسط داکز تعقیب میشود، وارد فرودگاهی میشود، روی یک تسمه نقاله میپرد، تبدیل به چمدان میشود و سوار هواپیما میشود. Docs به سرعت بلیط می خرند و پرواز می کنند.