خلاصه : وقتی هیوری دختر جوانی که پدرش ماهیگیری رو به اون یاد داد ، به دریا رفت هرگز فکرش را نمیکرد که در آنجا با دختر دیگری رو به رو شود . پس از مدتی این دو باهم به ماهیگیری و آشپزی پرداختند و در این بین بیشتر باهم آشنا شدند . کوهارو متوجه میشود دلیل این که هیوری به دریا رفته بود این بود که برای آشنایی با خانواده جدیدش مردد بود . چه اتفاقی! کوهارو هم امشب با خانواده جدیدش ملاقات میکند! نه نمیتونه تصادفی باشه! داستان زندگی این دو خواهر رو دنبال کنید!