فوکا دختری کوچک ترین حافظه ای از گذشته و پرتاب شده به جهانی ناشناخته است.چندی از حضورش در این دنیای تازه نگذشته بود که مردی با موهای نقره ای و شمشیر به سمتش اومد و فوکا برای نجات زندگیش شروع به فرار کرد ولی نمیتونست زیاد دور بشه و همین که تا مرگ چند قدمی بیشتر نداشت دستی برای کمک به سمتش دراز شد و ....