متن آهنگ:
سفر نمیروم دگر
تو را ندارم آنقدر
ز ما فقط رهیست
که مانده پشت سر ببر
مرا ز خاطرت نرفت اگر
ای از من بی خبر
شب چرا می کُشد مرا
تو نشسته ای کجای ماجرا
من چنان گریه میکنم
که خدا بغل کند مگر مرا
عمر همه لحظه ی وداع است
و صدای پایت آخرین صداست
ای گریههای بعد از این
خاطرم نمانده شهر من کجاست
موسیقی و هنر