داستان با به قدرت رسیدن شی یان سانگ شوان در پادشاهی شی یان آغاز میشه. توشان جینگ با فانگ فنگ یی یانگ ازدواج کرده و شیائو یائو با چی شوی فنگ لونگ نامزد میکنه. شیائو یائو به شیانگ لیو میگه که بعد از ازدواجش، دیگه برای اون سم نمیسازه. تعاملات اونا نه تنها سرنوشتهای در هم تنیده خودشون بلکه سرنوشت خاندانهای بزرگ، سه پادشاهی و سرزمین دا هوانگ رو هم شکل میده. در پایان، آیا شیائو یائو همچنان خودش رو فردی رها شده میبینه؟ کسیه که نمیتونه از خودش محافظت کنه، هیچ کس برای تکیه کردن نداره و جایی برای رفتن نداره؟