چه شبا پنجره رو بستم تا ، عطرِ یادت نره از خونه یِ من
چه شبا که یادِ تو بارون شد ، تا سرازیر شه از گونه یِ من
چه شبا که با خودم جنگیدم ، بلکه سرنوشتمو عوض کنم
عشق با من متولد شده بود ، نمیشد سرشتمو عوض کنم
کاش مِهرت به دلم نمینشست ، تا که مبتلای پاییز نشم
عشق من کاش ندیده بودمت ، تا با تنهایی گلاویز نشم
کاش ای کاش کنارم بودی ، تا ببینی که چقدر دلتنگم
تا ببینی که دارم به خاطرت ، با گذشته یِ خودم میجنگم
حتی توو تلخ ترینِ لحظه ها ، هیشکی اندازه یِ تو شیرین نیست
حتی توو شادترینِ لحظه ها ، هیشکی اندازه یِ من غمگین نیست
بغض مثل رود راهی میشه و ، تووی دریایِ گلو میریزه
بینِ ما سنگ ترین دیواره ، اما عاقبت فرو میریزه
کاش مِهرت به دلم نمینشست ، تا که مبتلای پاییز نشم
عشق من کاش ندیده بودمت ، تا با تنهایی گلاویز نشم
کاش ای کاش کنارم بودی ، تا ببینی که چقدر دلتنگم
تا ببینی که دارم به خاطرت ، با گذشته یِ خودم میجنگم
موسیقی و هنر