-«پشتت تمام ادیان هم باشند و تو با گاو به دور بتی از کلاغ با عادت به پدر، پسر، روح القدس طواف کنی. فرقی نداره تا زمانی که ندونی پشت اون چی هاست و شرایط چی باشه، تو فرو رفته باشی تو مصیبت یا مصیبت فرو رفته باشه توت. در هر صورت به گا رفتی.
آدما از حرفهای تکراری بیزارند چون واقعیت واسشون یه لوپ سقوطه. حالام میتونی یه کمک به من بکنی، به جای فرار و خودکشی یا به راه انداختن سیرکهایی با تیتر "جنبش اعتماد به نفس غنی" سعی کن هیچ کاری نکنی. میدونم این با ماهیت انسان بودنت خیلی فرق داره و تو رو شبیه یه قراضه میکنه اما رو زمین هیچ وقت خدا و خرما رو با هم نمیدن. شاید اینجوری باعث بشی، به سوالای دغدغه مند تر و جدید تر از این سوالای اساسی فکر کنم...»
و از کنار آینه رد شد.