الهه نازم .عزیزدلم
میدونی که عاشقتم .میدونی هیچکس بیشتر از تو درمورد من نمیدونه.حتی خانوادم
همیشه برام تکیه گاه بودی .پشتیبان بودی.دلگرمی بودی.وقتی ناراحت بودم پیشم بودی
وقتی تو ناراحتی ..منم ناراحتم..وقتی چیزی بهم نمیگی..از دستت ناراحت نمیشم .. اما نگران میشم..دوست ندارم چیزی رو توی خودت بریزی ..
میدونی ..سختی آدما رو میسازه ..اما از لحاظ روحی ضعیفت می کنه..زود رنجت می کنه..افسردت میکنه..حد اقل اگه به یه نفر بگی کل بارش نمیوفته رو دوش خودت
فکر نمی کردم اینقد غریبه باشیم که چیزی بهم نگی...تو حتی اگه بدترین چیز رو به من می گفتی من قرار نبود قضاوتی بکنم...گرچه تو خوش قلب تر از این حرفایی
این حرف ها رو هم نزدم که چیزی بهم بگی.همچین قصدی نداشتم اصلا.فقط خواستم حرفام رو به زده باشم
برای من .تو همیشه الهه نازی
در کل...ممنون که جایگاهمو بهم نشون دادی