✨این اسطوره در مورد یک گردنبند الماس نشان زیبا، و ملکهای است که این گردنبند را به گردن میانداخت. او این گردنبند را در تمام روز انداخته و تنها در شب آن را در میآورد. ملکه گردنبند را روی تخت گذاشته و به محض بیدار شدن از خواب آن را به گردن میانداخت. اما در یک روز آفتابی، ملکه گردنبند را در جای خود ندید و از شوالیههایش خواست که به دنبال آن بگردند. آنها تمام دنیا را جستجو کرده و دزد را پیدا کردند. او پادشاه کهکشان 32 بود که آن را برای خود به سرقت برده بود. شوالیههای ملکه با پادشاه کهکشان مبارزه کرده و گردنبند را پس گرفتند. ملکه گردنبند را به شوالیهها داد تا از آن مراقبت کنند. و این گردنبند هنوز هم در جایی مطمئن قرار دارد. ما میتوانیم آن را اول هر ماه ببینیم که در تاریکی شب میدرخشد...
و اخرین داستان... ✨