نام فیک:
Random love
هیچ مغایرتی با سایت نداره.
گزارش و کپی:ه.ک و سوژه
استاد: خب ا/ت برو و پیش جونگکوک بشین.
ت:جو...ن..کوک؟
نگاهی به اون پسر انداختم.
استاد به اون پسر اشاره کرد.
ت:چییییییییییییی...اممممم چ...شم(با ترس)
از زبون ا/ت:
رفتم و آروم پیشش نشستم.
ک:گفته بودم که تا آخر عمرت پشیمون میشی نگفتم؟
با ترس بهش نگاه کردم.
ذهن ت:فکر کنم گیر ی آدم عوضی افتادم.
اومد نزدیکم.
ک:به جهنم ما خوش اومدی مین ا/ت.(با خنده)
خیلی میترسیدم ولی نشون نمیدادم
زنگ کلاس خورد.
دنبال لیزا میگشتم که دیدمش.داشتیم قدم میزدیم که دیدم لیزا داره فرار میکنه.
دور و برم رو دیدم ولی کسی نبود.
ک:پشت سرت رو نگاه کن بیبی گرل.
آروم برگشتم که کوک دستمو گرفت و به دیوار چسبوندتم.
ت : از جونم چی میخاییییی هانننن؟(با ترس و گریه)
دوباره صورتشو آورد جلو.
ک: قرار سال خوبی رو باهم داشته باشیم.(پوزخند)
هولش دادم و سریع فرار کردم.
ک: باشه فرار کن...ولی نمیتونی جلومو بگیری کوچولو(نیشخند)
رفتم و سر جام نشستم که همه دورم جمع شدن.
همه باهم حرف میزدن و ازم سوال میپرسیدن که کوک اومد.
همه رفتن و سرجاشون نشستن.
ا/ت : اممممم. جون...گک....وک
ک : چیشده کوچولو؟(پوزخند)
ذهن ا/ت : احمق جون خودتو جمع کن و حرفتو بزن.
ت: ببخشید که هولت دادم.
ک : تا الان اشتباهات بزرگی کردی برو خدارو شکر کن که هنوز چیزیت نشده.
ی لبخند گربه ای زدم و دستشو گرفتم.
همه ی دخترا با حرص و تعجب بهمون نگاه میکردن.
کوک هم بهم زل زده بود.
به خودم اومدم و با خجالت دستشو ول کردم.
اومد و توی گوشم گفت:مث اینکه خوشت اومده بیبی گرل.
ت:چییییییی....منننننن...نهههههه.
کوک با خنده بهم نگاه میکرد///:
ذهن ت:احمققققق جون این چه کاری بود کردییییی چرا دستشو گرفتییییی.
پایان پارت 2
ببخشید کم نوشتم واقن سرم درد میکنه
شرایط پارت بعد 5 کامنت 2 فالو 10 لایک
هیچ مغایرتی با سایت نداره