سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
۱۳۹۹/۰۴/۰۳
بند ها و تاندون های عضلاتم کش میان اما فایده‌ای نداره . هیچ فایده ای .
تکون میخورم ، تقریبا تو درد غرق میشم و میگم :<تو...تو...>
-من چی میخوام ؟
سرم رو به نشانه‌ی تایید تکون میدم . اشک از گونه‌هام جاری میشه .
آهی میکشه و میگه :< میخوام بخوابم ، گرگی .> رگ های قرمز پخش شده در آن چشمای بزرگ خاکستری رو میبینم . <فقط یه شب بدون اینکه اونا سراغم بیان . بخوان به دادشون برسم . توی تاریکی بیدارم کنن . میدونی ، اونا فقط سرگردون هستن . بی خواب . دنبال یه نفر که بتونه صداشون رو بشنوه . در نهایت منو پیدا میکنن . دست از سرم بر نمیدارن .>