... آقای مداح گفت:چیزی که ایشان و دوستانشان به ما یاد دادن این بود که دیگر مهمات و تعداد نفرات کارساز نیست.آنچه که در جنگ ها حرف اول را می زند روحیه نیروهاست.
این ها با یک تکبیر،چنان ترسی در دل دشمن می انداختند که از صد تا توپ و تانک بیشتر اثر داشت.
بعد ادامه داد:این ها دوستی داشتند که از لحاظ جثه کوچک ولی از لحاظ قدرت و شهامت از آنچه فکر می کنید بزرگتر بود.
اسم او اصغر وصالی بود که در روزهای اول جنگ با نیروهایش جلوی نفوذ دشمن را گرفت و به شهادت رسید.
من از این بچه های بسیجی و با اخلاص این آیه ی قرآن را فهمیدم که می فرماید:«اگر شما بیست نفر صابر و استوار باشید بر دویست نفر غلبه می کنید.»
ساعتی بعد از جلسه خارج شدیم.از اعضای جلسه معذرت خواهی کردیم و به سمت تهران حرکت کردیم.بین راه به اتفاقات آن روز فکر می کردم.
ابراهیم اسلحه کمری پر ماجرا را تحویل سپاه داد و به همراه بچه های اندرزگو راهی جنوب شدند و به خوزستان آمدند.
دوران تقریباً چهارده ماهه گیلان غرب با همه خاطرات تلخ و شیرین تمام شد.:')
دورانی که حماسه های بزرگی را با خود به همراه داشت.در این مدت سه تیپ مکانیزه ارتش عراق زمین گیر حملات یک گروه کوچک و چریکی بودند!