داستان درمورد تقابل بین استاد سلطنتی و دختر یه ژنراله که شب عروسیش شاهد کشته شدن همسر شاهزاده اشه و همین قضیه کینه عمیقی رو بین این دختر و استاد سلطنتی به وجود میاره اما اوضاع وقتی بدتر میشه که استاد سلطنتی به پشتوانه امپراتوراورو به همسری انتخاب میکنه و شب عروسی دختر که همه چیز رو برنامه ریزی کرده تصمیم به کشتن استاد سلطنتی میگیره اما با یه جمله او رو میخکوب میکنه ،همسر عزیزم اگه میخوای بکشیم این همه دنگ و فنگ لازم نیست کافیه لب تر کنی...