در دریا کشتی ایدومنه(تنور) سرگردانه و شهریار سوگند میخوره که اگر از این طوفان و دریا نجات پیدا کنه اولین کسی که در ساحل ببینه قربانی نپتون میکنه.اما وقتی نپتون اونها رو به سوی ساحل میبره اولین کسی که میبینند ایدامانته است که که در کنار دریا منتظر ایدومنه نشسته.ایدومنه پسرش رو با دل نگرانی از خودش میرونه(چون باید قربانیش کنه) و ایدامانته غمگین به انزوا پناه میبره.دریانوردها به نزد زن و بچه اشون میرن و شکر نپتون رو که منتظر قربانیشه رو بجا میارن.