چه یون: یاااا تهیونگا ولم کنننننن
( تهیونگ از خونه پرتش کرد بیرون )
تهیونگ :بهت گفته بودم حد خودتو بدون ....تو یه جنده ای
چه یون : جندم که از شوهرم بچه دار شدم ؟
تهیونگ : من فقد بخاطر ا/س باهات ازدواج کردم
این بچه هم میندازی فردا طلاق میگیریم
چه یون : میخوای بچه ی خودتو بکشی
( تهیونگ هیچی نگفت و رفت تو خونه )
از دید چه یون
ذهنش : خدا بگم چیکارت کنه لوکاس فقد مایه دردسری
( زنگ زد لوکاس)
لوکاس : بنال
چه یون : باید ببینمت
لوکاس : بیا همون جای همیشگی
........
لوکاس : خب چیشدع
چه یون : حاملم ازش
لوکاس : واو بهت تبریک میگم خب بلدی جنده باشی
چه یون : هنوز هم نمیدونم این کارات برای چیه
لوکاس : برای شکنجه ی ا/ت
چه یون : هنوز نکشتیش .....چجور شکنجه ای ؟
لوکاس : نه .....خب همیشه یه ماشین سیاه پشت سر تو و اونا هست درسته
چه یون : اره اونا ادمای تو هستن
لوکاس : بجز ادما من و ا/ت هم تو ماشین هستیم
میدونی چقدر واسه یه مادر سخته که بچش یکی دیگه رو مامان صدا بزنه
میدونی چقدر واسش سخته که تو و تهیونگ رو کنار هم ببینه
میدونی چقدر سخته واسش که یه زن دیگه از شوهرش حامله باشه
چه یون : الان که به هدفت رسیدی بچه رو که بدنیا اوردم
میزاری با سوهو ازدواج کنم ؟
لوکاس : من میزارم ولی فکر نکنم خودش قبول کنه
چه یون : چرا اخه
لوکاس :درکش کن چطوری میتونه با
زنی که هم با پدرش سکس داشته
هم از کیم تهیونگ بچه داره ازدواج کنه !!!!!.....
ادامه دارد :)