هیراگی، دانشآموز سال اول دبیرستان، که آرزو دارد با دیگران کنار بیاید و مورد نفرت قرار نگیرد، وقتی کسی چیزی از او میخواهد، نمیتواند نه بگوید. یک روز تابستانی، در حالی که درخواست دیگری را انجام نمی دهد، با دختری به نام تسوموگی روبرو می شود که برای جستجوی مادرش به دنیای انسان ها آمده است. او هر کاری بخواهد انجام می دهد و کاملاً برعکس هیراگی است. برف به طور مرموزی شروع به باریدن می کند ... و ماجراجویی آنها آغاز می شود.