+ یا قرآن مصاحبه رو قبول شدی
+ تبریک میگم
+ تو سخت تلاش کردی، به خوبی انجامش دادی
+ باید بریم یه نوشیدنی بگیریم یا چی؟
┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈•
(هیجو میخواد زنگ بزنه به باباش خبر قبولیش رو بده ولی بجاش اول تصمیم میگیره به سا اون پیام بده)
+ من قبول شدم (پاکش میکنه)
+ هیچ پارتی بازیای در کار نبود نه؟ من با توانایی خودم قبول شدم؟ ( پاکش میکنه)
+ چرا انقدر سخته؟
+ (اشتباهی دستش میخوره ایموجی میفرسته) الان چه گِلی به سرم بگیرم؟
┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈•┈┈┈•
(بک سا اون در حال پنیک اتک از پیام هیجو)
- فردا یه شام خوش آمدگویی برای مترجم جدیدمون داریم پس لطفا شرکت کنید
- در حالت عادی یه پروسه ای هست که حداقل باید یه کارگاه داشته باشیم
- اما ازونجایی که همتون از کار نفله شدید و برنامه کاری آقای بک هم سنگینه به یه شام معمولی اکتفا میکنیم
(بک سا اون هنوز در حال پنیک اتک)
- جناب سخنگو؟
+ ها؟ چی گفتین الان؟