سرگرمی و طنز ورزشی کارتون و انیمیشن علم و فن آوری خودرو و وسایل نقلیه آموزش موسیقی و هنر اخبار و سیاست حیوانات و طبیعت بازی حوادث مذهبی
۱۳۹۷/۰۵/۱۷
با شوک به این صحنه نگاه میکردم .
نشستم کنارش تا بلندش کنم اما نمیشد .
من ـ حالت خوبه ؟‌چت شد یهو ؟ میتونی بلند شی یوکی ؟
انگار کل انرژی بدنشو یه چیزی گرفته بود ...
یهو با یادآوری چیزی یخ زدم !
من ... من شبیه اینو .... یه جایی دیدم ...
اما .. اما این نمیتونه کار همون آدم باشه .. حتما یه چیز دیگس ..
یوکی با درد زمزمه کرد ـ د..درد داره جنی ... خیلی .. خیلی درد داره ..
قبل اینکه بتونم چیزی بپرسم از هوش رفت .
با این وضع میدونستم پرستار مدرسه نمیتونه کاری بکنه .
ذاتا این پرستار کوفتی هیچوقت تو دفترش نبود !
برگشتم سمت 4 تا عضو بنگتن که شوکه بهمون خیره شده بودن ...
من ـ د زنگ بزنین اورژانسسسس !