پس از حمله مهلک نیروهای وگا به سیاره فلید، دوک فلید و گرندایزر به زمین فرار کردند. وقتی به زمین رسیدند، دکتر امون که رئیس مرکز تحقیقات فضایی بود، گرندایزر را به فرزندی پذیرفت و نام او را دایسوکه گذاشت. آنها در مرکز به طور مشترک کار میکردند تا بفهمند اشیای عجیبی که در آسمان شهر دیده میشود چیست. در همین حال حملهای صورت گرفت که خاطرات دایسوکه را برگرداند. آنها باید دشمن را شناسایی و شکست دهند.