ز یاد مستی چشم تو در خماری شب
نشسته ام به کناری به میگساری شب
تو نیستی و غم دوریت مرا بکشد
چو اوج گیرد هر لحظه ناگواری شب
ز ظلمتی که نزول می کند نخواهم رست
اگر مدد نکند ماه در تواری شب
چنین که خنجر غم می رود به قلب فرو
هزار بار بمیرم ز زخم کاری شب
«به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید»
که می رویم ز دنیا به ظلم جاری شب
ستاره نور امیدی به جان من بخشید
به آسمان نگریستم چو من به زاری شب
به صبر کوش تو مهدی سپید خواهد شد
نهایت عاقبت این سیاهکاری شب
ز داغ های گدازان سینه ام خورشید
طلوع می کند آخر به جان سپاری شب
#مهدی_رستگاری
هشتم مرداد سال یکهزار و چهارصد خورشیدی
سی ام ژوئیه ۲۰۲۱ میلادی
(به بهانه حضور در شب بداهه سرایی کلاسیک گروه «انجمن ادبی سرای شعر» در پیام رسان تلگرام)