ماجرا از آخرین چهارشنبهٔ آگوست سال ۱۹۴۵ آغاز شد. روزی که عدهای از جوانان در میدان اصلی شهر تلاش میکردند توجّه رژهٔ کلّهگندهها و غولپیکرها را به خودشان جلب کنند. این پسرهای جوان میخواستند در رژهٔ موزیسینها، غولپیکرها و کلّهگندهها، جایی برای خودشان داشته باشند. انرژی زیاد این پسرهای جوان سرانجام باعث شد یکی از شرکتکنندگان زمین بخورد. این شرکتکننده از این اتفاق بسیار خشمگین شد و شروع کرد به زدنِ هر کسی که در جلوی راهش بود. در این گیر و دار یک بازار میوه قربانی خشم و هیاهوی جمعیت شد: مردم آن قدر به طرف همدیگر گوجهفرنگی پرتاب کردند که سرانجام نیروی پلیس مجبور به دخالت شد و به نبرد گوجهفرنگی پایان داد. سال بعد جوانهای شهر دعوا را خودشان شروع کردند و مهمات گوجهفرنگی را هم همراه خودشان آوردند. با اینکه در آن سال و در طول چند سال بعدی پلیس جشنهای جنگ گوجهفرنگی را متوقف میکرد، اما آن جوانها، بدون آنکه خودشان بدانند، با پافشاریشان بر دعوا کردن با گوجهفرنگی، تاریخساز شدند. لا توماتینا در سالهای اوایل دههٔ ۱۹۵۰ ممنوع بود، اما شرکتکنندگان به این موضوع اهمیتی نمیدادند و حتی به قیمت دستگیر شدن هم از رسمِ جدیدِ پرتاب گوجهفرنگی دست برنمیداشتند. به هر حال چند سال بعد ممنوعیت این جشن لغو شد و تعداد شرکتکنندگان، و البته تعداد گوجهفرنگیهای قربانیشده، بیشتر و بیشتر شد و به شکل امروزی درآمد.