چه غم انگیز است که تمدنی به وسعت تاریخ داشته باشی و برای تماشای قطرهای از آن لابلای یک سریال کرهای بگردی تا شاید فرصتی باشد برای لحظهای تفاخُر، به تمدنی که مردمانش در مقطعی از تاریخ دریانوردی و اقیانوسنوردی میکردند که تمدنهای شرق و غرب عالم ساحلنورد بودند و اگر فانوس دریایی نداشتند در دریا گم می شدند. تمام اولینهای تاریخ در ایران ثبت اختراع شدهاند. از اولین جراحی باز مغز تا ساخت میکروسکوپ توسط دانشمندان مسلمان ایران زمین و حتی ساخت دوربین عکاسی. اما سینمای بیهویت ما که فاقد هرگونه دکترین و استراتژی است، فقط و فقط تابلوی تمام نمای عظیمی شده از جامعهای غرق در کثافت و بدبختی وبی اعتمادی و اعتیاد که با نوار نازکی از فیلمهای مثلا خوب و ملی مذهبی تزئئین شده. اما هیچ کس به یک تابلو به خاطر قاب دور آن نگاه نمیکند. تابلوی درون قاب باید ارزش تماشا داشته باشد. سینما و رسانههای ما برای بیانِ عظمت ایران آنقدر حقیر هستند که جز همان لاشهی متعفن کلیشههای دستمالی شدهی چند چهرهی خاص حرفی برای گفتن ندارند. اگر سینمای هالیوودی توانسته از بیهویت ترین کشوردنیا اسطورهای بسازد که زمین و زمان و فضا را در اختیار دارد، سینمای ما هم در موفقیتی غیرقابل وصف! توانسته بیش از دههزارسال تاریخ تمدن ایران را به اندازهی چند زیرپوش سفید و مقدار زیادی پوچیِ وقاحت آمیز تقلیل بدهد. دهها فیلمنامه و فیلمساز پشت در اطاقهای همیشه بستهی مدیران فرهنگی عمرشان خاکستر شد و نگذاشتند کار کنند، تجربه کنند و به بلوغ برسند، مافیا برای چنین جنایتی واژهی کوچکیست. هیچ مافیایی نمیتوانست چنین بلایی بر سر تمدن یک سرزمین بیاورد که سینما و رسانههای ما آوردند. نه به تمدن اسلامیاش رحم کردند و نه به تمدن ایرانیاش. طوری فیلمهای ما بی ریشه و بی هویت هستند که گویا فیلمسازان ما یک صفحه هم تاریخ نخواندهاند. نمیدانم نویسنده همین سریال کرهای که انصاف کرده و به تکنولوژی بادبانهای مثلثی اشاره کرده خبر دارد در ساختار کشتی برای سفرهای طولانی مدت دریایی بیش از بیست نوع مهندسی خاص وجود دارد که همگی اختراعات ایرانیان باستان بوده است؟ چه غم انگیز است که تمدنی به وسعت تاریخ داشته باشی و برای تماشای آن تصویری نداشته باشی. سهیل سلیمی