خلاصه داستان
داستان دربارهٔ حیوانات یک مزرعه است که به دور از چشم صاحب مزرعه، به جشن و شادی و انجام کارهای انسانها میپردازند. بِن، رئیس حیوانات، که یک گاو نر است، از پسر خواندهٔ خود، یک هلشتاین فریزن به نام «اوتیس» میخواهد که همانند او مسئولیتپذیر باشد، اما او بدون توجه به حرفهای پدرخوانده خود اهل تفریح و خوشگذرانی است. شبی حیوانات جشن شبانه بزرگی را در طویله مزرعه بدون حضور بِن برگزار میکنند، همزمان کایوتها به مزرعه حمله میکنند تا مرغها را شکار کنند، بِن با آنها مبارزه میکند و آنها را فراری میدهد، اما خودش به سختی زخمی میشود. یکی از مرغها اوتیس را خبر میکند، اوتیس به سرعت بالای سر پدرش میرسد ولی بِن میمیرد. فردای آن شب، کشاورز جسد بِن را دفن میکند، و سپس حیوانات مزرعه تصمیم میگیرند اوتیس بیتجربه را به عنوان رئیس جدید مزرعه انتخاب کنند.