تو درست میگی ما یه زمانی باهم همبازی بودیم، خب میدونی از اون موقع تا حالا خیلی گذشته برای همین من فکر کردم که اگه باهات غیر رسمی حرف بزنم
از دستم ناراحت میشی بالاخره تو از من چند سال بزرگ تری
=دو سال
+چی؟
=میگم دوسال ازت بزرگترم
+آهان... درسته
=از حالا به بعد منو...اوپا(برادر بزرگتر)صدا کن، من ناراحت نمیشم
+بله... اوپا
=قبل اینکه بیای داشتم به اون پیانوی تو سالن نگاه میکردم یاد بچگیامون افتادم
که الکی پشتش مینشستیم و پیانو می زدیم
+اوپا... من الان پیانو زدنو یاد گرفتم
=واقعا!!!واو حسابی غافلگیرم کردی جدی جدی الان میتونی پیانو بزنی؟
+آره،بزار بهت نشون بدم
سوجین پشت پیانو نشست و شروع به زدن یه قطعه ی زیبا کرد و اونقدر اینکارو عالی انجام داد که ناخودآگاه شروع به دست زدن کردم و لبخند دندون نمایی زدم و گفتم :خدای من! نمیدونستم اینقدر خوب پیانو زدنو یاد گرفتی ببینم از کی تا حالا داری آموزش میبینی؟
+یه یه سالی میشه
=عا... یه سال... راستی کجا کلاس میری؟
+آموزشگاه هنر و موسیقی که تو شهره
=آموزشگاه هنر و موسیقی که تو شهره؟! مگه این شهر همچنین آموزشگاهی ام داره؟!
+بله که داره یه بزرگ و خوشگلشم داره(((:
=چه جالب، لازم شد یه سر بهش بزنم، هم واسه دیدن آموزشگاه بزرگ و خوشگلتون هم معلم پیانوت
+چی؟! معلم پیانوم... اوپا چرا میخوای معلم منو ببینی؟
= واقعا نمیدونی چرا؟!خب تو از بچگی مشکل یادگیری داشتی میخواستم به خاطر زحماتی که برای پیانو یاد دادن به تو کشیده، ازش تشکر کنم
+واقعا که... اوپاا
=داشتم شوخی میکردم، راستی اسم معلمت چیه؟
+لی جونگ بوم
جونگ بوم! اینکه اسم همون پسرس، پس کسی که عشق منو ازم دزدیده معلم پیانوی حر*وم زادشه ههه جالب شد
=اوه...پس اسمش اینه...وای به کل یادم رفته بود که امروز باید یه سر به شرکت بزنم،منو ببخش اما باید خیلی زود خودمو برسونم اونجا بازم تولدت مبارک
دفعه ی دیگه اومدم کادوی تولدتو برات میارم اونم یه کادوی عالی
+ممنونم...به سلامت برسی...خدافظ
=خدافظ
از رستوران بیرون زدمو سوار ماشینم شدم، روشنش کردمو به سمت شرکت به راه افتادم. بعد طی کردن یه مسیر طولانی به شرکت رسیدم. دروازه ی شرکت بسته بود برای همین دوتا بوق زدمو نگهبان شرکت سریع اومد و دروازه ی شرکتو برام باز کرد. ماشینو پارک کردم و ازش پیاده شدم. نگهبان میانسال شرکت به سمتم اومد و گفت :سلام جناب رئیس