ملکه میپذیره و به همراه او به فصر میره.دودون به او پیشنهاد ازدواج میده و ملکه قبول میکنه.آملفا به مردم خبر مرگ شاهزاده ها و ازدواج شاه رو میده.منجم به دیدن شاه میاد و میگه درخواستش ملکه شماخه است!شاه در میان خشم و غیرت منجم رو میکشه.خروس آشفته از قفسش میگریزه و با نوکش به سر شاه ضرباتی میزنه و او رو میکشه.منجم ظاهر میشه و ملکه رو جادو میکنه و با خودش میبره.
در پایان منجم به حضار میگه همه شخصیت ها تخیلی بودند بجز خودش و ملکه!!!!