منم جواب دادم:کارخودتو کردی بعد میگی قبول میکنی یانه!!
_بابا چته تو همش یه بوسه بود ها!
_خیلی.....
_خیلی چی!؟؟
_هیچی!!
_خب جواب من چی شد!،؟
_راستش باید فکرکنم!!
_خب الان برو فکرکن 2دقیقه دیگه باید جواب بدیا!!
_چی !!!فقط 2دقیقه!؟؟بحث بقیه عمرمه هاااا!واسه همچین چیز مهمی حداقل2روز وقت میخوام تا فکرکنم!
_چیییییی!!!2روزززز؟؟؟مگه میخوای چکاروکنی!!
_خب من هنور بچم هنوزم درسم تموم نشده تازه به سن قانونی هم نرسیدم با خانوادمم هنوز حرف....
نزاشت حرفم تموم شه که دوباره شروع به بوسیدنم کرد اما اینبار کوتاه و اروم!
بعد از اینکه سرشو عقب کشید بهش گفتم!!
تو چرا همش تو دهن منی !!حالم به هم خورد اه!!
_بهتره عادت کنه چون از امروز به بعد قراره همیشه تو دهن باشم
_اوعغغغ حالمو بد کردی !!خیال کردی!حالا از کجا معلوم جوابد مثبت دادم _خب الان من رسما دوس پسرتم و تا اون موقعه این اختیار رو دارم؛درضمن تو منظورت از جواب رد چی بود!؟نکنه...
اینبارونوبت من بود حالشوبگیرم واسه همین تاقبل از اینکه حرفشو کامل بزنه رفتم تو خونه و سریع رفتم تو اتاق و رو تخت دراز کشیدم؛هنوز گنگ حرف و حرکات سوکی بودم که خوابم برد و اصلا وقت فکرکردن به تصمیمش رو نداشتم ...
صب که از خواب بیدار شدم دیدم هنوز هاجین خوابه!!
_واااا اینکه قبل از من خوابید!!
بیدارش کردم و گفتم:چقدرومیخوای بخوابی پاشو دیگه لنگ ظهره!!!
چشماشو باز کرده بود ولی هنوز بین خواب و بیداری بود
بلند شد و نگاهی به گوشیش کردو گفت:سانگ می دیونه هنوز ساعت 6صبههههههه دیونه خوابم میومد ؛بابا با چه زبونی بگم من دیر خوابیدم
بعدم دوباره دراز کشید و خوابید!
یعنی چی که ساعت 6صبحه!؟حتما ساعتش تنظیم نیست!!
به ساعتی که موقعه خرید تولد جونگوک واسه خودم خریده بودم نگاه کردم دیدم داره درست میگه !!ساعت6صبح بود!!؛؛منکه دیرخوابیدم چرا اینقدر زود بیدارشدم؛هرچی کردم خوابم نبود حوصله فکرکردن به کس دیگه مخصوصا سوکی رو نداشتم واسه همین اهنگshake that brassامبرو پلی کردم و گوش دادم ؛واقعا صدای امبر تنها صدایی بود که ارومم میکرد ...تازه خوابم برده بود که با متوجه شدم یکی داره تکونم میده!
چشمامو که باز کردم با قیافه سوکی روبه رو شدم