ایدامانته (تنور)غمگین از این جریان شکوه میکنه که گناه اونها چیه که پدرانشون دشمن همدیگه هستن.(Non ho colpa,e mi conddani)بعد اسرای تروایی رو رها میکنه ولی الکترا که موضوع عشق ایدامانته و ایلیا رو فهمیده از رافت و مهربانی ایدامانته به خشم میاد و به خدای انتقام شکایت میبره که شاهزاده خانم تروایی به زودی ملکه کرت میشه(Tutti nel cor vi sento).آربیک(تنور) یار ایدومنه به صحنه میاد و خبر گمشدن شهریار رو در دریا اعلام میکنه.