بهشت سرزمین موعود را فرستاد
از جایی که ایستاده ام خوب به نظر می رسد
چون من مرد درون نگری هستم که به داخل نگاه می کند
منتظر قدم اول
به من نشان دهید که کلید کجا نگهداری می شود
خط راست را به من نشان دهید زیرا وقت آن فرا رسیده است
تا از سرما به من اجازه ورود بدهد
سرب من را به طلا تبدیل کن
چون باد سردی در روح من می وزد
و فکر می کنم دارم پیر می شوم
فلش را آماده کنید
چه خبر؟
باید به وعده غذایی بعدی برسم
سعی کنید با چرخش زمانه همگام باشید
مایل به مایل (مایل به مایل)
سنگ پشت سنگ (سنگ پشت سنگ)
تو برمیگردی تا صحبت کنی اما تنها هستی
میلیون ها مایل دورتر از خانه، شما تنها هستید
پس اجازه بده از سرما داخل شوم
سرب من را به طلا تبدیل کن
چون نسیم سردی در روح من می وزد
و فکر می کنم دارم پیر می شوم
آتش روشن در نور شمع
و او در کنار من
و اگر او ترجیح دهد ما دیگر هرگز هم نمی زنیم
شخصی سرزمین موعود را فرستاد
و با دو دست گرفتمش
حالا من مردی هستم که از درون به بیرون نگاه می کند
صدای فریاد من را بشنو "بیا داخل،
چه خبر و کجا بودی؟"
چون هیچ اثری از جوانی در روح من باقی نمانده است
و من پیر شدم