روایت کامل شلاق زنی در ارشاد-سکوت 33 ساله عبدالله علیخانی شکست

۰ نظر گزارش تخلف
میزانسن miseenscene
کانال تایید شده میزانسن miseenscene

در زمان حضور فخرالدین انوار در معاونت سینمایی، یک روز به ارشاد رفتیم اما انوار علیرغم حضور، ما را به دفترش راه نداد/ساعت 2بعدازظهر همان روز با ساکهایی حاوی یوزی و کلاشینکف به دفتر ما ریختند/تنها چیزی که در خانه ما پیدا کردند یک نوار وی.اچ.اس بود/جلوی پدر و مادرم چشمانم را بستند و به من دستبند زدند/پدر و مادر پیرم تا مرز سکته پیش رفتند!!/دست و پای ما را بستند و با بلیزر به حراست ارشاد بردند/به من فحش مادر دادند و من هم جوابشان را دادم!!/بعد از دستبند زدن، لوله‌ای بین دست و پایم گذاشتند و شروع کردند به شلاق زدن/آمران این ماجرا سه ضلع بودند؛ فخرالدین انوار، فیض الله عرب سرخی و نفر سومی که الان هم مدیر است!!/نشان به آن نشان که عرب سرخی یک دمپایی پایش بود!/حین شلاق‌زنی داد می‌زدیم امام خمینی(ره) کجایی که دارند جهود را مسلمان می‌کنند!/می‌خواستند ما را مجبور کنند به اعتراف به رشوه دادن به کارمندان ارشاد که زیر بار نرفتیم/اینجا بود که یک سیلی از عرب سرخی خوردم!/بعد از یک هفته از بازداشت، آقایی با لباس شخصی برای تحقیق آمد و بعدتر فهمیدم ایشان دادستان وقت تهران است/تازه آن موقع بود که معلوم شد هیچ مجوزی برای بازداشت ما نداشتند/جالب بود که به ما اتهام قاچاق ویدیو را زدند اما کار ما در آن زمان پخش فیلمهای 35 م.م. بود!!!/در دادسرا حکم آزادی ما را دادند اما شانتاژهای عرب سرخی موجب شد که ما را به زندان قصر بفرستند/بعد از صدور قرار مالی، آزاد شدم/چندین بار به دادگاه رفتم اما در نهایت هیچ اتهامی به اثبات نرسید/اگر تا بحال حرف نزدم به خاطر این بود که مادرم در قید حیات بود و نمی‌خواستم آن ماجرا دوباره برایش زنده شود/در آن زمان کلی فیلم متفاوت را آتش زدند اما الان فیلمخانه دربدر به دنبال ده فریم از هر کدام از آن فیلمهاست!!

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

روایت کامل شلاق زنی در ارشاد-سکوت 33 ساله عبدالله علیخانی شکست

۶ لایک
۰ نظر

در زمان حضور فخرالدین انوار در معاونت سینمایی، یک روز به ارشاد رفتیم اما انوار علیرغم حضور، ما را به دفترش راه نداد/ساعت 2بعدازظهر همان روز با ساکهایی حاوی یوزی و کلاشینکف به دفتر ما ریختند/تنها چیزی که در خانه ما پیدا کردند یک نوار وی.اچ.اس بود/جلوی پدر و مادرم چشمانم را بستند و به من دستبند زدند/پدر و مادر پیرم تا مرز سکته پیش رفتند!!/دست و پای ما را بستند و با بلیزر به حراست ارشاد بردند/به من فحش مادر دادند و من هم جوابشان را دادم!!/بعد از دستبند زدن، لوله‌ای بین دست و پایم گذاشتند و شروع کردند به شلاق زدن/آمران این ماجرا سه ضلع بودند؛ فخرالدین انوار، فیض الله عرب سرخی و نفر سومی که الان هم مدیر است!!/نشان به آن نشان که عرب سرخی یک دمپایی پایش بود!/حین شلاق‌زنی داد می‌زدیم امام خمینی(ره) کجایی که دارند جهود را مسلمان می‌کنند!/می‌خواستند ما را مجبور کنند به اعتراف به رشوه دادن به کارمندان ارشاد که زیر بار نرفتیم/اینجا بود که یک سیلی از عرب سرخی خوردم!/بعد از یک هفته از بازداشت، آقایی با لباس شخصی برای تحقیق آمد و بعدتر فهمیدم ایشان دادستان وقت تهران است/تازه آن موقع بود که معلوم شد هیچ مجوزی برای بازداشت ما نداشتند/جالب بود که به ما اتهام قاچاق ویدیو را زدند اما کار ما در آن زمان پخش فیلمهای 35 م.م. بود!!!/در دادسرا حکم آزادی ما را دادند اما شانتاژهای عرب سرخی موجب شد که ما را به زندان قصر بفرستند/بعد از صدور قرار مالی، آزاد شدم/چندین بار به دادگاه رفتم اما در نهایت هیچ اتهامی به اثبات نرسید/اگر تا بحال حرف نزدم به خاطر این بود که مادرم در قید حیات بود و نمی‌خواستم آن ماجرا دوباره برایش زنده شود/در آن زمان کلی فیلم متفاوت را آتش زدند اما الان فیلمخانه دربدر به دنبال ده فریم از هر کدام از آن فیلمهاست!!