❀✾ فن فیک طنز تولد (Birthday) به مناسبت تولد هانیه عشقوووولم (One Shot) ✾❀ پارت ششم
پارت 6
ایلای جلوی یه بازار زد رو ترمز :بدووو که خیلی کار داریمممممم
درحالی که به کیک های توی ویترین زل زده بودم گوشیم زنگ خورد هانی بود هول شدم:چه کنم ایلای؟؟
_خو جواب بده...
_وسط بازار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
_آرررررره..
گوشیو برداشتم: سلام دونگ سنگم...
_سلام مهی خوبی؟؟
ای خاک بر سرت مهسا ببین چه نگرانته...!!
_آره عشقممم بهتر ام...
ایلای اومد نزدیک گوشی..صداشو نازک کرد:
_جناب دکتر شین هائه سوک به بخش جراحی جناب دکتر شیـ...
با کیفم کوبوندم تو شیکمش البت فک کنم چیزی احساس نکرد...!!
_الوووو...
_الو مهی چرا دکتره هم اسم منیجر یوکیسه؟؟؟
_امممم چی..چیزههه ینی چون ..خوب هانی من باید برم بعدا باهات تماس میگیرم بای
_عه الووو...
گوشیو قطع کردم دیدم ایلای نشسته زمین داره هار هار میخنده...
_ای کووووفت پاشوووووووووو
نظرات (۵)