48
خفه میشه!و بالاخره رجی با اسپری آسمم رسیدو زیر سرم رو گرفتو چند تا پیست توی دهنم زد وقتی بالاخره تونستم نفس بکشم اسپری رو از دست رجی گرفتم و یه پیست دیگه توی دهنم زدم کل بدنم شل شده بود زخم هام دوباره سر باز کرده بودن و حالا زخم پیشونیم هم بهش اضافه شده بود از یک طرف تنفس های خفم و از طرف دیگه گشنگی بهم فشار میورد من بدبخت که برای سیر کردن شکمم باید این همه تاوان پس میدادم چجوری میخواستم جون سالم به در ببرم؟!رجی صاف وایساد و ساعت جیبیش رو در آورد و بعد از نگاه کردن بهش گفت:داره دیر میشه ...
نظرات (۸۴۲)