پارت 26 رمان جدال عاشقانه............تیتراژه جدید خخخ من از همه زشت ترم :/
ولی من هنوز نفهمیدم دانیال چرا این شکلیه؟؟ که یهو در باضرب باز شدو و پریدن اون تا منگول تواتاق تا اینا اومدن دانیال گفت:
-بهتره من دیگه برم خداحافظ
وقتی رفت بیرون با جیغ جیغ پرسیدم:
-این چرا این شکلیه؟؟ اصلا اینجا چیکار میکنه؟؟
یاس شروع کرد:
-وقتی تو بیهوش بودی ماشروع کردیم به جیغ زدنو کمک خواستن اونام هی میومدن جلو مام نمیخواستیم بگیم ترسیدم اما 3 تا پسر بودن خو ........
با حرص گفتم :
-خوببببببب
مریم:
-که یهو یکی از پشت یکیشونو گرفتو انداخت زمین که همه شون حمله کردن طرفش یارو وقتی همرو زد برگشت سمت ما که دیدیم تیامه........
-ای بابا چقدر کندین مگه قصه کرد شبستری میگین؟؟
یاس :خفه شوها زرم نزن همین که من دارم انرژی میزارم برای تو تعریف میکنم خیلیه....تیامم که تو اون موقع ندیده بودت داشت میومد سمت ما که ما جیغ زدیم سحرررررر اونم تا تورو دید دوید بغلت کرد وبردت تو ماشینو رسوندت بیمارستان
یعنی فک میکنم دوتا شاخ دراز رو سرم سبز شده بودااا این کارا از این گوریل بی شاخو دم بعید بوده
مریم:یه دوتا عر عر کن ببینم حالت خوبه
-یعنی ادم نیستی
-میدونم من فرشتم
-زرشککککککککک
-پلو با مرغ
یاس:
-بسه اه چقدر فک میزنین-_- بزارین اهنگامو گوش کنم
-یعنی گیر دوتا امل افتادم خدا به دادم برسه فقط حالام پاشید منو ببرید خونه
مریم:نچایییی
-نترس لباس گرم پوشیدم
-خوب باید تا شب صبر کنی بابات بیاد
-یعنی چییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟ منو باید همین الان از اینجای کذایی ببرید
-به ما چه تیام صبح اومد گفت برن
-پس خوده عنترشم باید منو مرخص کنه نخود
یاس:
-یعنی یه لحظه نمیتونین خفه شید خودم میرم ببینم میتونم باتیام این جیغ جیغو رو مرخص کنیم یا نه
-جیغ جیغو عمته غرغرو برو یه فکری به حال منه بد بخت بکن
-بگو ببخشید تا برم
-بیه
-بگو وگرنه نمیرم
-اصلا به درک که نمیری
-باعشه
اینو گفتو نشست که یهو گفت:
-ببخشید برو دیه
یه لبخند ملیح زد یعنی دیدی و رفت بیرون ایشالله خودم حلواتو بپزم
..............................................................................
خخخ اگه بتونم بازم میزارم اما بعد امتحانا دیه خیلی خیلی زیاد میزارم
نظرات (۷۰)